۱۳۸۵/۰۴/۰۶

سفر به كوير

يه سفر ديگه ....بازم حركت ....سوت قطار.....تلك وتلك وتلك
يك ساعت گذشت....ايستگاه اول...تلك.كلك.تلك...ايستگاه چهارم....بابا خسته شديم ديگه كي مي رسيم....صداي يخ زده مسئول قطار...دو ساعت ديگه.....هوا سرد شده...حرفام تموم شده...دنبال سوژه مي گردم....تلك.كلك.تلك....عادت ندارم.....ساعت؟...خيلي نمونده....رسيديم....بايد پياده شيم....آسماني پر از ستاره
آسماني از جنس كوير ...ماه...باد...تلك.كلك.تلك...راننده....من رفتم....خدانگهدار

4 Comments:

At پنجشنبه تیر ۰۸, ۱۲:۱۰:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

آسمان پر ستاره كويري زادگاهت و خواستگاه من مدت هاست كه با همه بي باراني،قطره اب زلالي مي شود در كنج چشمان مشتاقم تا كي دوباره وصال شبهاي لاهوتي رختخواب مادربزرگ را زير سوسوي ژر رمز و راز و پر از خاطره اش دوباره تجربه كنم؟!!! دلم تنگ است تنگ...

 
At جمعه تیر ۰۹, ۰۲:۱۲:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

salam,ziba bod va fahmidany baraye ma ke hesesh mykonim....
safar bykhatar dadash khobam.
Hamideh

 
At سه‌شنبه مرداد ۰۳, ۰۶:۵۵:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

salam
webeton vaghean zibast
age vaght kardi ye sar bezan
khoshhal misham

 
At سه‌شنبه مرداد ۰۳, ۰۶:۵۶:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

bebakhshid man ta hala inja nazar nadade boodam
nazar balaie male mane !!!!!!!!

 

ارسال یک نظر

<< Home