۱۳۸۴/۰۷/۱۷

دف

دف

بگذارامشب اي دل دف را بدست گيرم
ميدان عاشقي را زهر چه مست گيرم

سهم من از زمانه پيوستن به او نيست
شايد كه درفراقش بهتر شكست گيرم

عجيب دلم ميخواد جائي باشم وصداي دف منو ببره ،ميدوني به كجا؟به قول شاعر" به آنجا كه شراب هم نمي برد"واقعاخيلي وقتا ياد لب جوي وصداي دف وني در دست مرا تا به ثريا مي برد...اون وقتا كه دلي داشتيم وصفائي ومشق شب در كلاس استاد مي كرديم چقدر آرومتر وشادابتر بودم.دلم برات تنگ شده !براي حركات قشنگت...براي صداي روح فزات ...براي دمي نشستن وتورا در دست گرفتن وسكوت وديگر هيچ.......واي خداي من فكرشم منو آروم ميكنه!حيف از اين دم كه دمادم ميگذره وما همچنان بر نقطه اول نشسته ايم!!!!باشد كه بيايد دمي با آسايش وفرصتي بس وافر كه ما هم غذاي روح خود را بدهيم واينقدر گرسنه گرد خود نگرديم....نميدونم شايد بيايد..موفق باشيد

14 Comments:

At دوشنبه مهر ۱۸, ۰۳:۲۳:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام/جالب بود ...هنوز منو نشناختي...باي باي

 
At دوشنبه مهر ۱۸, ۰۴:۴۵:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام آقا سعيد
خوب هواييمون كردي ، اين شعر استاد مشيري تو ذهنم زنده شد ،
برات مي نويسم :
پر كن پياله را
كاين آب آتشين
ديري است ره به حال خرابم نمي برد
اين جامها كه در پي هم ميشود تهي
درياي آتش است كه ريزم به كام خويش
گرداب مي ربايد و آبم نمي برد
من با سمند سركش و جادويي شراب
تا بيكران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره انديشه هاي گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگي
تا كوچه باغ خاطره هاي گريزپا
تا شهر يادها
ديگر شراب هم
جز تا كنار بستر خوابم نميبرد
هان اي عقاب عشق
از اوج قله هاي مه آلود دور دست
پرواز كن به دشت غم انگيز عمر من
آنجا ببر مرا كه شرابم نمي برد
آن بي ستاره ام كه عقابم نميبرد
در راه زندگي
با اين همه تلاش و تمنا و تشنگي
با اينكه ناله مي كشم از دل كه : آب ‌، آب
ديگر فريب هم به سرابم نمي برد
پر كن پياله را …


هميشه دلت خندون باشه.

 
At پنجشنبه مهر ۲۱, ۰۱:۴۳:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام
ای دوست مهربان

 
At یکشنبه مهر ۲۴, ۱۲:۳۹:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام سعيد جوننننن... خوبی عزيز؟... چقدر خوشحالم کردی با اومدنت... خيلی وقت بود ازت خبری نداشتم... ميدونم تقصير منم هست بايد تند تند بهت سر ميزدم.(روم سياه).. اما از اين به بعد هميشه بهت سر ميرنم به شرطی که اپ ميکنی خبرم کنی. باشه؟.. بازم بيا پيشم خوشحال ميشم... مواظب خودت باش دوست من... قربانت. فعلا بای.(راستی بروزم)

 
At چهارشنبه آبان ۰۴, ۱۲:۳۳:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام سعید خان. خب اینی که گفتین که کاری نداره می تونین دوباره یه دف بخرین و بنوازین و به یاد قدیما بیفتین. فکر کنم اول از همه بهتره یاد بگیریم که مشکلاتمون رو زیادی بزرگ نکنیم. البته شرزمنده من خیلی کوچیک تر از اونیم که این حرفا رو بنویسم.

 
At چهارشنبه آبان ۰۴, ۱۲:۳۴:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام سعید خان. خب اینی که گفتین که کاری نداره می تونین دوباره یه دف بخرین و بنوازین و به یاد قدیما بیفتین. فکر کنم اول از همه بهتره یاد بگیریم که مشکلاتمون رو زیادی بزرگ نکنیم. البته شرزمنده من خیلی کوچیک تر از اونیم که این حرفا رو بنویسم.

 
At چهارشنبه آبان ۰۴, ۱۲:۳۴:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام سعید خان. خب اینی که گفتین که کاری نداره می تونین دوباره یه دف بخرین و بنوازین و به یاد قدیما بیفتین. فکر کنم اول از همه بهتره یاد بگیریم که مشکلاتمون رو زیادی بزرگ نکنیم. البته شرزمنده من خیلی کوچیک تر از اونیم که این حرفا رو بنویسم.

 
At چهارشنبه آبان ۰۴, ۱۲:۳۴:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام سعید خان. خب اینی که گفتین که کاری نداره می تونین دوباره یه دف بخرین و بنوازین و به یاد قدیما بیفتین. فکر کنم اول از همه بهتره یاد بگیریم که مشکلاتمون رو زیادی بزرگ نکنیم. البته شرزمنده من خیلی کوچیک تر از اونیم که این حرفا رو بنویسم.

 
At شنبه آبان ۰۷, ۱۱:۳۴:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

مه ی آنها که گرفتارند مثل غریق در آب هر کدام از برای دیگری اگر از هم دور باشند نقش یک امید را دارند

 
At شنبه آبان ۰۷, ۱۱:۳۷:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام / والله قفل کردم تعطیل تعطیلم / کاشکی برمی گشتیم به کمی قبل تر / اون موقع که من تازه می خواستم راه زندگیم رو انتخاب کنم / همون زمان مشق استاد و همون زمانی که عشق و عاشقی برامون یه اسطوره بود / اما اینا همش کاشکیه و به قول معروف کاشکی رو کاشتن سبز نشد / موفق باشی

 
At دوشنبه آبان ۰۹, ۰۲:۲۵:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام سعيد خان مهربون. هنوز خبري نيست قراره اواسط دي ماه جواب گزينش رو بدن. فعلا فقط مشغول خوندن واسه كنكور كارشناسي 11 اذر هستم . دعام كنين تا بتونم درسامو بخونم. وقتي يخمك اين وراس همش حواسم پيش اونه و نمي تونه چيزي بخونم. مرسي كه به وبلاگم سر مي زنين.

 
At چهارشنبه آبان ۱۱, ۱۰:۰۶:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام
آقا سعید
وبلاگم را به روز کرده ام
سری هم از کلبه فقیرانه ما بزن
خوشحال میشوم
ارادتمند شما
کوچکتان
سیدمحمودرفیعی
www.rafiey.mihanblog.com

 
At یکشنبه آبان ۱۵, ۱۱:۳۶:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام
ببخشید که دیر به دیر میام خیلی گرفتارم. امیدوارم یه روز لااقل 1 روز بتونیم به اون آرامشی که می خواستیم برسیم

 
At شنبه آذر ۱۲, ۱۰:۴۰:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام سعیدجون... خوبی؟... کجائی تو بابا. اومدم بگم اپم خواستی یه سر بیا خوشحال میشم.... مراقب خودتم باش باشه؟... قربونت.

 

ارسال یک نظر

<< Home