۱۳۸۵/۰۴/۰۶

سفر به كوير

يه سفر ديگه ....بازم حركت ....سوت قطار.....تلك وتلك وتلك
يك ساعت گذشت....ايستگاه اول...تلك.كلك.تلك...ايستگاه چهارم....بابا خسته شديم ديگه كي مي رسيم....صداي يخ زده مسئول قطار...دو ساعت ديگه.....هوا سرد شده...حرفام تموم شده...دنبال سوژه مي گردم....تلك.كلك.تلك....عادت ندارم.....ساعت؟...خيلي نمونده....رسيديم....بايد پياده شيم....آسماني پر از ستاره
آسماني از جنس كوير ...ماه...باد...تلك.كلك.تلك...راننده....من رفتم....خدانگهدار